کاش یکی سحر همین زمستان به خدا زنگ بزند بگوید : بدون او همه شب های ما
یلداست و همه روزهای ما شب است و همه پنجره ها بسته ! بگوید دست او باز می
کند همه قفل های بسته را و تنها اوست که می گشاید همه پنجره ها را ! بگوید
رهگذران خسته سال هاست امتداد کوچه انتظار را می نگرند، تا صدای پایی می
آید با شوق انتهای جاده پر غبار انتظار را نگاه می کنند تا مگر سواری از
راه برسد خبری از آمدنش بدهد ! بگوید: زمین تشنه قسط و عدالت اوست و جویای
بلندی صدایش! بگوید قایق غزل های ما ،قافیه های شور و شعور را از سرزمین
های دور به سمت نگاه او می آورد! بگوید گوش های ما گوش به زنگ ها، مشتاق
شنیدن زنگ کاروان یوسف زهراست! بگوید؛ اگر او بیاید ظلم از قبیله ایمان در
یمن رخت بر می بندد، لبیبی لبریز از گل های یاس و نسترن می شود، بحرین
بحرالموده میشود، سوریه سور بپا می کند و مصر مسیر اراده حق می شود !...
بگوید : شهر های ما از پرسه شیاطین خسته و محتاج نسیم بهشتی نفس قدسی حجت
تواند، اصلا بگوید یک روز سرزده به خیابان ولی عصر سر بزند در غیبتش چه می
گذرد در ولی عصر!کاش آبرومندی نیمه شب همین یلدا به خدا زنگ بزند بگوید:
اللّهُمَّ إنّا نَشْکو إلَیْک فَقْدَ نَبِیِّنا صَلَواتُک عَلَیْهِ
وَآلِهِ، وَغَیْبَةَ وَلِیِّنا، وَکثْرَةَ عَدُوِّنا، وَقِلَّةَ عَدَدِنا،
وَشِدّةَ الْفِتَنِ بِنا، وَتَظاهُرَ الزَّمانِ عَلَیْنا، فَصَلِّ عَلى
مُحَمَّد وَآلِهِ، وَأعِنَّا عَلى ذلِک بِفَتْح مِنْک تُعَجِّلُهُ،
وَبِضُرٍّ تَکشِفُهُ، وَنَصْرٍ تُعِزُّهُ، وَسُلْطانِ حَقٍّ تُظْهِرُهُ،
وَرَحْمَة مِنْک تَجَلِّلُناها، ......