پایگاه خبری تحلیلی صبح تهران | sobheterhan.com

جمعه ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 April 26
كدخبر: ۳۳۱۳۹
تاريخ انتشار: ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۲:۵۰
print نسخه چاپي
send ارسال به دوستان
 
محسن قائمی نسب

مرد فقیرى بود که همسرش کره به صورت دایره های یک کیلویى مى ساخت. مرد آنها را  به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید. روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. او عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت:دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى فروختى در حالى که وزن آن ۹۰۰ گرم است.مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت:ما  در خانه سنگ ترازو نداریم  یک کیلو شکری را که قبلا  از شما خریده بودیم بعنوان وزنه قرار مى دادیم ! و به  همان اندازه کره  برای شما می آودیم! این جهان کوه است و فعل ما ندا، سوی ما آید نداها را صدا!
ما در ادبیات فارسی  دوست  و یار داریم ، در ادبیات عربی صدیق، رفیق و حبیب، در میان این سه، حبیب نزدیکتر و صمیمی تر است، از همین روست که خداوند، مصطفای  آسمان و زمین  را حبیب خود می داند،  و پیامبر اسلام نیز کاسب را حبیب الله می نامد!. الکاسب حبیب الله! همان کاسبان خدا باوری که قبل ازورود به عرصه بازار، کتاب مکاسب را می خواندند  تا مبادا در دام معاملات شبهه ناک بیفتند . بازار تخصص می خواهد و تعهد،  مکاسب تعهد است و تجارت تخصص! اگر این دو با هم آمیخته شود کاسب می شود حبیب خدا! و بازار می شود عبادتگاه، از آن روی که خدمت به خلق است  و گرنه ماوای شیطان که باید دور شد و دورتر! مکاسب یا علم آموزش اصول فقهی تجارت، به عنوان یکی از سنت های پسندیده ایرانی اسلامی در گذشته‌های نه چندان دور در ایران رواج داشته است و افرادی که قصد حضور در کارهای بازرگانی و تجاری را داشتند پیش از حضور در بازار کسب و کار بر این امر مقید بودند که اصول فقهی را نزد علما فرا بگیرند تا رزق آنها از نظر شرعی و انسانی حلال و پاک باشد. با گذشت زمان و نفوذ فرهنگ غرب به جوامع مختلف از جمله ایران، این سنت حسنه کم کم رنگ باخت ودر حال حاظر  هر فردی تنها با فراهم کردن زمینه‌های تجاری به خود اجازه حضور در بازار کسب و کار را می دهد؛ هرچند درمیان بازاریان هم کسانی هستند که معامله بر مبنای شرع برایشان مهم است  اما امروزه بیشتر بازاریان، مکاسب نمی خوانند و مکاسب دانان به بازار نمی روند! نتیجه این که، کم فروشی، سکه رایج بازار می شود! کم فروشی سابقه ای دارد به طول داد وستدِ بشر !  در اولین روزهای ورود  پیامبراسلام به مدینه مسئله کم فروشی دربازار چنان رایج بود که خداوند  سوره مطففین را نازل کرد در نخستین آیه از این سوره مبارکه، خداوند کم فروشان را سخت به باد نکوهش مى‏گیرد و در جهت اصلاح امور اقتصادى هشدار مى‏دهد و مى‏فرماید:
وَیْلٌ لِّلْمُطَفِّفِینَ (1) الَّذِینَ إِذَا اکْتَالُواْ عَلَى النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ (2) وَإِذَا کَالُوهُمْ أَو وَّزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ (3)
واى بر کم فروشان، همانان که چون از مردم پیمانه ستانند، به طور کامل مى‏ستانند، امّا چون براى آنان پیمانه و وزن کنند، کم مى‏دهند...

ابن عباس» مى‏گوید: هنگامى که پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله وارد مدینه شد بسیارى از مردم سخت آلوده به کم فروشى بودند، خداوند این آیات را نازل کرد. همه ما مزه‌ی تلخ کم‌فروشی را حداقل روزی یکبار حس می‌ کنیم. در خرید انواع محصولات مثل لبنیات، رب ‌گوجه‌فرنگی، کنسروجات، دستمال‌کاغذی، لوازم آرایشی و بهداشتی، مواد شوینده و حتی چیپس و پفک و ... پیش آمده که وقتی بسته  ای را می گشاییم  یا در محصولی را باز می‌کنیم شاهد کم بودن فاحش مواد داخل بسته، نسبت به آن چه قبلا خریداری کرده‌ایم هستیم، قبلا کم فروشی فقط به فروشندگان محدود می شد اکنون متاسفانه برخی تولید کنندگان  هم کم فروش شده اند ! البته کم فروشی اختصاصی به پیمانه و وزن ندارد ،یکی از مصادیق کم‌فروشی، کم کاری است که متأسفانه دامن‌گیر جامعه ما بخصوص بعضی از افراد شاغل در ادارات دولتی نیز شده است، شخصی که در قبال مثلاً هشت ساعت کار، فلان مقدار حقوق می‌گیرد، باید هشت ساعت کار کند وگرنه از نظر شرعی در مقابل حقوقی که از بیت‌المال می‌گیرد مسئول است. بررسی ها نشان می دهد میزان ساعت کار مفید کارمندان به کمترین حد رسیده است!. در کشور ما حداقل ساعت کار مفید ۱۵ دقیقه و حداکثر ۲۵ دقیقه است !(سخن در این باره بسیار است که  در این مقال نمی گنجد) تولید کالا با کیفیت پایین ، اخلال در راه اندازی کار ارباب رجوع،  عدم پاسخگویی مناسب بعضی از کارکنان به ارباب رجوع در فرصت مقتضی و محول نمودن کار آنان به فرصت های بعد، عدم عرضه دقیق سوخت به خودروها توسط بعضی از جایگاه های عرضه کننده سوخت. حضور بدون مطالعه استاد و مدرس و معلم سر کلاس! وقت کافی نگذاشتن پزشک برای بیمار، (البته بی حاشیه!)، کم گذاشتن در کار و خدمات پس از فروش! و خیلی از موارد دیگر که با کمی دقت به اطرافمان قابل احصاء هستند. یادش بخیر قدیم ها در همین بازار تهران حاج مرشد چلویی بوده که نه تنها کم فروشی نمی کرده، بلکه به جای تابلوی( نسیه نمی دهیم حتی به شما دوست عزیز! )وجه دستی هم می داده بقدر قوه!  بیاییم در سال همدلی همه باهم کم فروشی را کم کنیم . !  این قصه، قصه امروز جامعه ما است!
 
send بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
Bookmark and Share
* نام:
ايميل:
* نظر: