این خاطره را از ان جهت آوردم تا بگویم دیگر فقط ما یعنی مردم ایران و تهران نیستیم که از برخی زندگیها در شمال شهر تعجب میکنیم. الآن کار به جایی رسیده است که اگر کسی میخواهد در بورلیهیلز خانه بسازد ابتدا میآید تهران مدلها را میبیند. همین الآن خانهای در دروس پیدا شده است که تحریریه «دیلیمیل» را شگفتزده کرده است. این خانه مدرن سه اتاق دارد که هم به سمت جلو حرکت میکنند و هم به طرفین میچرخند. یعنی شما هنگام صبحانه میتوانید بچرخید و دائم از نور آفتاب بهرهمند بشوید.
میبینید؟ چه فرجیدانا باشد چه نباشد، چه بابک زنجانی باشد چه نباشد، چه پرسپولیس ببرد چه نبرد، وضع ما همین است. یعنی در هر شرایطی بنده همین کارمند دونپایهای هستم که بودم. سالهاست در خانه ما تنها چیزی که به طرفین میچرخد زیرتلویزیونی است که آن هم همیشه کار نمیکند.
القصه به این وضع میگویند اختلاف طبقاتی که چون جلویش گرفته نشده است به اختلاف نژادی تبدیل شده است. اصلا نمیدانم در این خانهها فارسی حرف میزنند؟ چون این دوستان از بس میروند و میآیند پرژِن را فراموش میکنند.
باقی بقایتان!