پایگاه خبری تحلیلی صبح تهران | sobheterhan.com

پنجشنبه ۰۹ فروردين ۱۴۰۳ - 2024 March 28
كدخبر: ۳۲۸۱۹
تاريخ انتشار: ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۴:۲۱
print نسخه چاپي
send ارسال به دوستان
به بهانه سالروز ولادت خجسته‏ خانه ‏زاد خانه خدا

سیدکریم محمدی فعال فرهنگی

لحظه‏ها، لحظه‏های غروب بود. خانه خدا با شکوه ویژه خود مردم را به سوی خود می‏خواند. سیزدهم رجب بود و روز جمعه، مردم در طواف کعبه بودند و در جمع آنان بانویی باردار و پابه‏ماه دست در پرده کعبه انداخته بود. به‏ناگاه مردم فریادی از وحشت و حیرت برآوردند. ماجرا از این قرار بود که ناگهان دیواره سنگی کعبه شکافته می‏شود و شیرزنی نوزادی را که بعدها شیرمرد نام یافت، به دنیا هدیه می‏کند؛ نوزاد با هاله‏ای از نور بر چهره و مادر با اشکی از شوق بر گونه ظاهر می‏شوند. طنین شادی و هلهله و موج خنده و نشاط در سرتاسر مکه می‏پیچد و عطر اشتیاق مشام جان‏ها را نوازش می‏دهد. بدین‏گونه، نماد عدالت و جوان‏مردی چشم به جهان می‏گشاید و با چشمانی نگران به جهان می‏نگرد. فریاد عدالت‏خواهی و جوان‏مردی و آوازه رشادت‏هایش در مصاف با ظالمان به گوش جهانیان می‏رسد. از سویی دیگر، با دل‏نرمی وصف‏ناشدنی، شبانه‏ و ناشناس به در خانه فقرا و نیازمندان و یتمیان غذا می‏رساند. به‏راستی نامگذاری روز میلاد آن بزرگ‏مرد به عنوان روز پدر و روز مرد، تصمیم به‏حق و اتفاق مبارکی است که مردان زمانه از او تأسی جویند که الگوی پدری شخصیتی هم‏اوست که در رشادت و عدالت و جوان‏مردی اسوه است و پدری چون او، حسین و عباس و زینب را در دامان خود پرورانده است؛ آنان‏که هر کدام به‏تنهایی به وسعت تاریخ‏اند. حسین و عباس، ظالمان خفاش‏صفت را از اریکه قدرت به زیر کشیدند و با سپیدی نور، پایان هستی پلیدی و تباهی و سیاهی را اعلام کردند و زینب (س) نیز با افشاگری‏هایش، بر تبلیغات دروغین ظلم، خط بطلان کشید و بانی تداوم نهضت در همیشه تاریخ شد. آری چنان پدری فقط می‏تواند چنین فرزندانی تربیت کند. علی تنها زاده شد و تنها زیست و تنها دنیا را وداع کرد. همیشه پیمانه صبرش از دست نامردمی‏ها لبریز بود و همیشه نجوا می‏کرد: «ای نامردمان مردنما! ای که هم‏چون کودکان در خواب پریشانید و هم‏چون پرده‏نشینان دستخوش رویاها، ای کاش شما را ندیده و نشناخته بودم. موجب تأسف است که دلم را چرکین کردید و سینه‏ام را از درد آکندید و با نافرمانی، برنامه‏‏های اصلاحی‏ام را تباه ساختید». به هر حال مکتب علی پابرجاست و افراد بسیاری در جامعه به او اقتدا کرده‏اند؛ از جمله آن‏ها می‏توان به شادروان سیدجمال‏الدین محمدی اشاره کرد که نخستین سالگرد درگذشتش، تقارنی معنادار با این روز پیدا کرده است. او به‏راستی به مولایش اقتدا کرد؛ جبین‏ گشاده، دل ‏نرم، و قلب ‏بخشنده، همواره همراهش بودند. در یکی از روزهای نیمه دوم اردی‏بهشت‏ماه سال گذشته، خبر وداع غیرمنتظره‏اش پیچید و همه را در حیرت و افسوس فرو برد. آری «همیشه عشق به مشتاقان پیام وصل نخواهد داد/ که گاه پیرهن یوسف، کنایه‏های کفن دارد». اندوه خانواده‏اش را کاسته‏تر می‏خواهیم که البته این روند حکمت آفرینش است؛ هر از گاه، جرس کاروان از رحیل مسافری خبر می‏دهد و ندا سر می‏دهد که ای سیاحتگرِ کاروان هستی، به‏هوش که دامن از دست نرود و باد خزان، دولت گلزار به یغما نبرد. به گفته سهراب «او بزرگ بود و از اهالی امروز بود و با تمام افق‏های باز نسبت داشت. صداش به شکل حزن‏ پریشان واقعیت بود و دست‏هاش، هوای صاف سخاوت را ورق می‏زد. به شکل خلوت خود بود و عاشقانه‏ترین انحنای وقت خویش را برای آینه تفسیر کرد. او به شیوه باران پر از طراوت تکرار بود» و چه مناسب بر سنگ مزارش نوشته‏اند که «ای جوان‏مردان، جوان‏مردی دگر در خاک رفت/ گوهر پاک از زمین بر جانب افلاک رفت». روحش شاد و با افلاکیان محشور، و یادش گرامی باد.
send بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
Bookmark and Share
* نام:
ايميل:
* نظر: