پایگاه خبری تحلیلی صبح تهران | sobheterhan.com

شنبه ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 April 20
كدخبر: ۲۸۹۵۸
تاريخ انتشار: ۲۶ دي ۱۳۹۳ - ۲۲:۴۹
print نسخه چاپي
send ارسال به دوستان
بار دیگر کاهش قیمت نفت و تبعات ناشی از آن موضوع بحث و بررسی متخصصین و تصمیم گیران و رسانه های کشور شده است.
به گزارش صبح تهران به نقل از راه مردم ،  سال هاست آرزو داریم و شعار می دهیم که اقتصاد کشور را از وابستگی به درآمدهای نفتی باید برهانیم اما دریغ از کمترین پیشرفت بعد از سی و چند سال! قبل از انقلاب، وابستگی شاه و رژیمش به بیگانگان دلیل اصلی وابستگی کشور به فروش نفت تلقی می شد اما امروز بعد از سه دهه به ظاهر تلاش برای قطع این وابستگی، توفیق قابل ملاحظهای حاصل نشده است. واقعیت آن است که اعتیاد اقتصاد کشور به مصرف درآمدهای نفتی شدیدتر و عمیق تر از آن است که با شعار و انجام سمینار و بحث های رسانه ای بتوان از آن رهائی جست. در سه دهه گذشته فرصت های خوبی فراهم شد تا این وابستگی قطع و یا کم شود اما نتوانستند و یا راه را به خطا رفتند. به هر حال بعد از شوک وارد شده به قیمت نفت در یکی دو ماه اخیر، بار دیگر بحث نفت و چگونگی مدیریت کاهش درآمدهای آن به موضوع جلسات و سخنرانیها و مصاحبههای رسانهای مسئولین و متخصصین ذیربط تبدیل شده است. اکنون این سؤال مطرح است که کشوری که چند سالی است به درآمدهای نفتی به قیمت هر بشکه بیش از 80 دلار عادت کرده و الگوی مصرف و تولید خود را با این قیمت شکل داده چگونه می خواهد این کاهش شدید را مدیریت کند؟ برای تحلیل وضع موجود درآمدهای نفتی و چگونگی تلاش برای کاهش وابستگی به این درآمدها، مروری بر چگونگی ورود درآمدهای نفتی به اقتصاد کشور و دلایل تعمیق آن می تواند مفید باشد.

ورود آرام و بعضاً شتابان نفت به شریان‌های اقتصاد
از 1287 هجری شمسی که اولین چاه نفت در مسجدسلیمان کشف شد و درآمدهای های حاصل از فروش آن آرام آرام وارد شریان های حیاتی اقتصاد کشور شد تا به امروز که اقتصاد کشور را به یک معتاد بسیار پیشرفته تبدیل کرده است حدود 106 سال می گذرد. طی این مدت نفت به آرامی و گاهی شتابان وارد اقتصاد کشور شد به گونه ای که امروز رهاندن اقتصاد کشور از این اعتیاد کار ساده و کوتاه مدتی نیست. در واقع اگر چه شوک های مثبت نفتی باعث تعمیق وابستگی به نفت شده اند اما رها شدن از درآمدهای نفتی از طریق روش های شوک آور میسر نیست و این مهم نیاز به تدبیر دارد و صرف زمان.
تا اوائل دهه 1330 هجری شمسی، اگرچه درآمدهای نفتی جایگاهی در اقتصاد کشور و بودجه دولت پیدا کرده بودند اما میزان اعتیاد و وابستگی چندان شدید نبود که رها شدن از آن هزینه و زحمت زیادی به کشور وارد کند.  شاید مشخص ترین تلاش برای قطع این وابستگی را دکتر محمد مصدق انجام داد که البته با کودتای 1332 این تلاش ناکام ماند. با ورود دوباره شاه به صحنه سیاسی کشور و تسلط مجدد بیگانگان بر مدیریت استخراج و فروش نفت روند افزایش وابستگی به نفت تداوم یافت.
اولین شوک مثبت نفتی (افزایش شدید و یکباره قیمت نفت) در سال 1353 اما به روند اعتیاد و وابستگی اقتصاد کشور شتابی بی سابقه داد. شاه تلاش کرد از این فرصت غیرمنتظره و البته بی نظیر برای نیل به اهداف جاه طلبانه اش استفاده کند و با میانبر زمانی کشور را به تمدن بزرگ مورد نظر خود و به سطح ده کشور بزرگ صنعتی جهان برساند. لذا، بی محابا درآمدهای نفتی را به رگ‌های اقتصاد کشور تزریق کرد. نتیجه آنکه اعتیاد کشور به فروش نفت تشدید و تسریع شد.
وقوع انقلاب اسلامی در سال 1357 فرصتی را فراهم کرد تا شعار استراتژیک قطع وابستگی اقتصاد کشور به درآمدهای نفتی عملیاتی شود.  وقوع دومین شوک مثبت نفتی و افزایش سه برابری قیمت نفت همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی، شرایط را برای این امر مهیاتر کرد اما تحمیل جنگ هشت ساله و مشکلات مدیریتی ناشی از اختلالات سال های اول انقلاب، این فرصت را نیز از کشور ربود.
 با این وصف، حتی اگر جنگ هم اتفاق نمی افتاد، با توجه به تعمیق اعتیاد کشور به فروش نفت، رهائی از وابستگی به درآمدهای نفتی خارج از توان یک طرح و برنامه ساده بود و کشور نیاز به عزمی جدی و تلاشی همه جانبه داشت.
 
پایان جنگ و تثبیت مدیریتی و آغاز برنامههای عمرانی
بعد از انقلاب همه شرایط را برای تحقق شعار و آرزوی دیرینه کشور فراهم نمود اما باز به دلایل مختلف، این هدف هم حاصل نشد و اقتصاد کشور، مسیری دیگر را طی کرد. برخی دلایل این ناکامی در زیر فهرست شده اند. برای تبیین بیشتر موضوع، دلایل براساس دوره های مدیریت رؤسای جمهور بررسی شدهاند:
 دوره هاشمی رفسنجانی: به دلیل خرابی های ناشی از هشت سال جنگ فرسایشی، صرف درآمدهای نفتی برای بازسازی توجیه مناسبی نزد مردم و مسئولین داشت. به علاوه، شوک منفی سال 1365 که به کاهش شدید قیمت نفت منجر شده بود مزید بر علت شد تا تمام درآمدهای نفتی صرف بازسازی خرابی های ناشی از جنگ گردد.
 دروه خاتمی: شروع دوره او نیز مواجه بود با سقوطی ناگهانی در قیمت نفت که اگر این سقوط قیمت کوتاه مدت نبود لطمات وارده به اقتصاد کشور باز هم بیشتر می شد.
 با این وصف، می توان گفت که در دوره وی فرصت پیمودن کاهش وابستگی به درآمدهای نفت فراهم شد اما اشتباه عمدهای که از دیرباز (حتی پیش از انقلاب) در اذهان جریان داشت این بود که تصور می شد افزایش صادرات غیرنفتی جایگزین مناسبی برای صادرات نفت میتواند باشد و از این طریق وابستگی به فروش نفت قطع و یا کاهش مییابد اما این تصور غلط اقتصاد کشور را از وابستگی به یک ماده خام به چند ماده خام جدید و اینبار به محصولات خام غیرنفتی وابسته کرد. درست مثل معتادی که برای رهائی او از اعتیاد به یک ماده، او را به چند مخدر دیگر معتاد کنند.
 در واقع، با اعلام برنامه جهش صادراتی، طرح افزایش صادرات غیرنفتی که از دوره پیش کلید خورده بود، شتاب گرفت و این روند تا به امروز نیز ادامه داشته است.
 تجربه دو دوره سقوط قیمت نفت و صدمات ناشی از آن باعث شد تا در این دوره اقدامی هوشمندانه صورت گیرد: تأسیس صندوق ذخیره ارزی به منظور کاستن از تأثیرات منفی ناشی از نوسانات خارج از کنترل قیمت نفت بود.
 قرار براین شد که این صندوق نقش سوپاپ اطمینان برای اقتصاد کشور را ایفا کند یعنی مازاد قیمت نفت نسبت به مقدار پیش بینی شده در بودجه وارد این صندوق شود و در مقابل، به هنگام کاهش ناخواسته احتمالی، از این صندوق برداشت شود. در صورتی که عملکرد این صندوق براساس اهداف تعیین شده پیش می رفت شاید امروز کشور از نوسانان نفتی مصون می ماند. اما دولت در سال های بعد به آن پایبند نماند. امروز این صندوق تهی از دلار قادر به انجام کار چندانی برای جبران کاهش شدید قیمت نفت نخواهد بود.
دوره احمدی نژاد: اصولاً احمدی نژاد اعتقادی به ذخیره کردن درآمدهای نفتی نداشت و معتقد بود با وجود این همه نیاز در کشور دلیلی برای عدم استفاده از این درآمدها برای رفع مشکلات وجود ندارد.
به همین دلیل علاوه بر صرف انبوه درآمدهای حاصل شده  نفتی در این دوره، وجوه صندوق ذخیره ارزی هم از این تفکر مصون نماند و بخش قابل توجهی از آن صرف به اصطلاح رفع نیازهای کشور گردید.
از طرف دیگر، سرمایه گذاری های صورت گرفته در دوره خاتمی در بخش پتروشیمی، و نیز اقدامات انجام شده برای کاهش موانع صادراتی در همان دوره شرایطی را فراهم نمود تا صادرات غیرنفتی در دوره احمدی نژاد با جهش چشمگیر مواجه شود.
با این وصف، این حجم از صادرات غیرنفتی که در سال های اخیر بعضاً تا حدود 50 میلیارد دلار هم اعلام شده، به دلایلی که در سطور بعدی ذکر می شود، نتوانست حتی اندکی از وابستگی کشور به درآمدهای نفتی را بکاهد.
در اواخر دوره احمدی نژاد اما تشدید تحریم های کشورهای غربی علیه ایران بحث آسیب پذیری درآمدهای کشور از وابستگی به نفت مجدداً نُقل محافل رسمی، رسانهای و آکادمیک شد.
  دوره حسن روحانی: ابتدای دوره روحانی مواجه شد با تداوم تحریم های بی سابقه کشور، به خصوص تحریم فروش و (در صورت فروش) دریافت درآمدهای نفت. همین مسئله باعث شد تا دولت روحانی زمان قابل ملاحظه ای را صرف حل مناقشه هسته ای با کشورهای قدرتمند جهان کند تا از آن طریق امکان استفاده از درآمدهای نفتی فراهم گردد و کشور بتواند مشکلاتی مثل تورم 40 درصدی، رکود در تولید، بیکاری انبوه و پرداخت مبالغ هنگفت ماهانه یارانه مصرفی مردم را حل کند و یا لااقل کاهش دهد.
کشور در بیم و امید ناشی از حل مسئله تحریم های بیگانگان قرار داشت که از اواسط پائیز گذشته اتفاقی ناخوشایند اما تجربه شده برای اقتصاد کشور رخ داد. کاهش دور از انتظار و بی سابقه سقوط قیمت نفت از حدود 100 دلار به زیر 50 دلار. اگر چه ظهور و نمود در گفتار پیدا نکرده است اما این حادثه همه مسئولین و تصمیم گیران را در شوک فروبرده است.  این اتفاق پیش از این دوبار تجربه شده بود، یک بار در سال 1365 و در بحبوحه جنگ که تأثیر نامطلوبی نیز بر جای گذاشت و بار دیگر در سال 1377 که اگر کوتاه مدت نبود آن هم می توانست تأثیرمنفی نامطلوبی بر اقتصاد کشور بگذارد. با این وصف، سقوط بدهنگام و دور از انتظار قیمت نفت در شرایط فعلی ماهیتی دیگر دارد.

چرا وابستگی به نفت کاهش قابل اتکایی نشان نمی‌دهد؟
اکنون در شرایطی که یک بار دیگر کشور با سقوط قیمت نفت مواجه شده و اقدامات هوشمندانه و پیشگیرانهای مثل تأسیس صندوق ذخیره ارزی و توسعه ملی هم چاره کار ننمود مجدداً بحث رهائی از وابستگی به درآمدهای نفتی در سطحی وسیع اوج گرفته است.
در سالهای آغازین پس از پیروزی انقلاب عمدتاً یک سؤال مطرح بود: اینکه چگونه کشور از وابستگی به درآمدهای نفتی خارج می شود اما امروز و بعد از گذشت بیش از سه دهه از آن تاریخ  سؤال اصلی پیرامون دلیل یا دلایل این ناکامی است: چرا علیرغم خواست قاطبه مسئولین، وابستگی به نفت کاهش قابل اتکائی نداشته است؟
دلیل این ناکامی را می توان از دو منظر مورد بررسی قرار داد. اول: اگرچه درد، سال هاست که تشخیص داده شده اما نسخه ای غلط برای درمان پیچیده شده است و  جالب آنکه هنوز از همان نسخه اشتباه تبعیت می شود. دوم: اصولاً ساختارهای غیراقتصادی موجود در کشور جهتگیری توسعهای ندارند. بنابراین در چنین ساختارهای معیوبی نه تنها این درد درمان نمی شود بلکه همان نسخه اشتباه نیز نتوانست سیاستگزاران را به اهداف مورد انتظار برساند.

کشور ثروتمندی هستیم؟
واقعیت آن است که تعریف و تفسیر غلطی از ثروت در کشور وجود دارد. ادعا می شود که کشور ثروتمندی هستیم، و وقتی به مواردی که برای ثروت کشور برشمرده می شود توجه می کنیم اعلام می شود که: دارای دومین یا سومین ذخایر نفت جهان هستیم، برخوردار از اولین یا دومین ذخایر گاز جهان را هستیم، منابع و معادن غنی غیرنفتی فراوانی داریم، و کشوری پهناور داریم با موقعیت مکانی استراتژیک و سوق الجیشی و جغرافیایی با تنوع آب و هوایی مطلوب و .... . گمشده این تعریف از ثروت که اتفاقاً علت العلل تمام ناکامی های کشور حداقل در طول سه دهه گذشته بوده ثروتی به نام انسان و عقل و خرد اوست.
به این دلیل به نفت وابسته شده ایم (و از این وابستگی رها نشده و نمی شویم) چون ثروت و درآمد و رفاه را در بیرون از انسان جستجو می کنیم و در پی این جستجو به منبع نفت رسیده ایم.
وقتی هم می خواستیم از آن خود را برهانیم چون باز هم دنبال ثروتی بیرون از انسان و عقل و خرد او بودهایم به استخراج و صادرات مواد خام دیگر رسیده ایم که در طبیعت وجود داشته اند و انسان در تولید یا فرآوری آن کمترین نقش را داشته است.  صادرات غیرنفتی خود را در یک دهه گذشته به شدت افزایش داده ایم و به این موفقیت غیرواقعی می بالیم و متأسفانه صادراتشان را بی تدبیرانه تشویق می کنیم.  در واقع برای جایگزینی صادرات یک ماده خام به نام نفت به چندین ماده خام یا محصول کشاورزی دیگر متوسل شده ایم تا به اصطلاح از وابستگی به نفت رها شویم.
به محصولات و کالاهای صادراتی غیرنفتی اگر توجه شود خواهیم دید که در واقعیت آرزویمان در رهائی از صدور مواد خام محقق نشده است. هنوز اقتصاد کشور به مواد خام و محصولاتی که طبیعت به ما هدیه داده، وابسته ایم. هنوز ده کالای عمده صادراتی مشتقات نفتی اند یا محصولات پتروشیمی، یا محصولاتی از معادن غیرنفتی مثل سنگ و شن و ماسه و مس و یا محصولات کشاورزی و دامی مثل پسته و زعفران و خاویار و از این قبیل.  کدام یک از این محصولاتی که به صادرات آن فخر می فروشیم، محصول مغز و خرد و تدبیر انسان است؟ جالب آنکه تولید و استخراج اغلب این محصولات صادراتی خود وابسته اند به دستگاه ها و تکنولوژی هایی که محصول فکر و اندیشه انسان هایی است که خارج از مرزهای ایرانند: در واقع برای صدور همین محصولات به اصطلاح غیرنفتی نیز عمدتاً به ارزهای ناشی فروش نفت وابسته ایم.
این که نتوانسته ایم خود را از وابستگی به نفت برهانیم به دلیل آن است که برای پیشرفت کشور به جای آموزش و پرورش نیروهای انسانیِ ثروت ساز به حفر چاه های نفت و گاز بیشتر (آن هم توسط نیروهایی خارج از مرزها و در قالب شرکت های بین المللی) متوسل شده ایم.
انبوه نیروهائی را هم که با هزینه و زحمت زیاد آموزش داده و پروراندهایم، رهایشان کردهایم و یا رانده و رنجاندهایم تا فوج فوج به کشورهای دیگر مهاجرت کنند و ثمرشان را به همان کشورها برسانند.

هنوز چشم‌مان به چاه‌های نفت است
واقیعت آنست که تولید کشور هنوز محصول فروش نفت است نه محصول فکر و اندیشه نیروهای داخلی. هیچ نشانه جدی هم دیده نمی شود که تغییر سیاست داده شود. هنوز چشممان به چاه های نفت است و حل مشکل تحریم ها تا بتوانیم به استخراج و فروش نفت ادامه دهیم. خطاب این نوشتار دولت و بخش اجرائی نیست بلکه اغلب اجزاء سهیم در تصمیم گیری نگاه و عملکردی معیوب نسبت به تعریف ثروت دارند.   همین امر باعث شده تا اغلب ساختارهای فکری، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی کشور جهت گیری ای همسو با این نگرش پیدا کنند یعنی ثروت را در منابعی خارج از عقل و اندیشه انسان جستجو کنند.   به همین دلیل در طی سه دهه گذشته که به زعم خود برای رها شدن از نفت در جستجوی جایگزین بودند به جای توسل به ثروت اصیل و اساسی یعنی انسان و عقل و اندیشه او، مرتب به طبیعت پناه می برند و اتفاقاً جایگزین‌های زیادی یافتهاند و صادر می‌کنند و به آن فخر می فروشند و صادرکنندگان این مواد خام طبیعی را بسیار هم تشویق می کنند و جایزه می دهند.  
 مع السف، نظاره گر خروج انبوه نخبگان فکری و اندیشه ای نیروهای پرورش یافته کشور هستند و هیچ حساسیتی از خود نشان نمی دهند.
بدون هیچ تردیدی تا این نگرش تغییر نکند، ساختارهای شکل گرفته تغییر نمی کنند و با این ساختارهای ضد توسعه ای و یا غیرتوسعه ای، هرگز کشور از وابستگی به نفت و سایر منابع طبیعی رها نخواهد شد.
اما در خصوص وضعیت فعلی: شواهد و اظهارات متخصصین امر، نشان می دهد که قیمت نفت به دلایل مختلف که بیان آن ها در حوصله این مطلب نمی گنجد، به قیمت های پیشین حداقل در افق کوتاه مدت برنخواهند گشت.
به همین دلیل اولاً لازم است افرادی که فرصت های طلائی یک دهه گذشته را سوزاندند و از قیمت های افسانهای نفت استفاده مطلوب برای کاستن از وابستگی ننمودند، مورد سؤال و مؤاخذه قرار گیرند.
 برخلاف بسیاری دیدگاه ها که معتقدند زمان تلاش برای رهائی از وابستگی به نفت در شرایط تنگنا و کاهش قیمت نفت است، به گمان من بهترین زمان برای کاهش وابستگی وفور درآمدهای نفتی است تا با استفاده از آن ها زیرساخت های لازم برای مقاوم کردن اقتصاد کشور در مقابل نوسانات خارجی فراهم گردد.  متأسفانه این فرصت بی نظیر و طلائی با بی تدبیری از دست رفت و حتی اگر در این جهان مؤاخذه نشویم، بدون تردید در مقابل این کفران نعمت خدادادی در جهان آخرت مورد مؤاخذه قرار خواهیم گرفت. اکنون مائیم و کشوری کماکان وابسته به نفتی که هم فروشش را بر ما بسته اند، هم از دریافت وجه فروش رفتهاش محروممان کرده اند و هم قیمتش را نصف کرده اند.

2 سناریو باید داشته باشیم
 برای مواجهه با این وضعیت باید دو سناریوی کوتاه مدت و بلند مدت داشته باشیم. در کوتاه مدت عمده اقدامات از طریق بودجه میسر است.
آنچه در شرایط فعلی در بودجه قابل انجام است عمدتاً به تدبیر و اقدام نمایندگان مجلس وابسته است. برای جلوگیری از کسری بودجه و مشکلات بعدی آن، تا آنجا که ممکن است باید با استفاده از نظر متخصصین اقتصاد انرژی و نفت، پیش بینی واقع بینانه ای از متوسط قیمت یک سال آینده نفت داشت و قیمتی واقعی را در بودجه گنجاند.   این رقم احتمالاً عدد به مراتب کمتر از رقم پیشنهادی دولت
 ( 72 دلار برای بودجه 94) است. لذا، بدیهی است که درآمد حاصل از فروش نفت در سال آینده به شدت کمتر از آنچیزی است که دولت پیشنهاد داده و بنابراین از هزینه های سال آینده در بودجه دولت نیز به شدت کاسته می شود.  آنچه مهم است اینکه در شرایط فعلی که کشور از بیکاری و رکود در رنج است، باید تلاش شود تا کمبود درآمدها بیشتر از صرفه جوئی دولت در هزینه های جاری غیر پرسنلی جبران شود تا کمترین لطمه به بودجه های عمرانی و درآمدهای پرسنلی وارد شود.
 اگر امکان باشد، بودجه بسیاری از سازمان ها و نهادهابی که وظایف مشابه و تکراری دارند، کاسته شود و وظایف جاری و یکسان با هم ادغام شوند. شاید از این طریق، بخش قابل توجهی از عدم تحقق درآمدهای پیش بینی شده با کمترین آسیب به تولید واقعی کشور جبران شود.
اما در بلند مدت تنها راه، حرکت به سمت کاستن از وابستگی به درآمدهای نفتی و در واقع رهائی از وابستگی به طبیعت و تلاش در تولید ثروت از طریق نیروهای بسیار آماده و جوان کشور است. در واقع انسان و عقل و اندیشه او را عملاً محور تصمیمات آتی قرار داد.
 برای نیل به این هدف نیز، نوع نگرش و بینش مسئولین و تصمیم گیران و تأثیرگذاران بر تصمیمات به انسان، به دنیا و به جایگاه و نقش انسان در این جهان باید تغییر کند. این تحولات نگرشی منجر به اصلاح ساختارهای غیرتوسعه ای و ضد توسعه ای موجود خواهد شد که یکی از محصولات آن حرکت به سمت کاستن از وابستگی به نفت و هر عامل دیگری غیراز انسان و عقل و خرد و اندیشه اوست.

send بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
Bookmark and Share
نظرات بینندگان:
بسیار مفید.
* نام:
ايميل:
* نظر: