صبح تهران:"مسايلي هست كه آدمي را متاثر ميكند، خيلي حرفها انسان را ناراحت و نااميد ميسازد. متاسف ميشويم هرگاه ميشنويم پزشكي به جاي طبابت تجارت ميكند، متاسف ميشويم وقتي صاحبان صنايع غذايي كشور بدون توجه به سلامت مردم براي بدست آوردن اندكي سود بيارزش جان باارزش كودكان و هموطنان خود را به خطر مياندازند. وقتي ميشنويم بيتوجهي در صنعت خودرو هر ساله به انداز جنگ تحميلي كشته برجاي ميگذارد، وقتي ميبينيم به جاي بنزين هوا به مردم ميفروشند متاسف ميشويم.
باسلام بعد از مدتها که هر روز از کیسه خوش انصافان نقلی و مطلبی در یک
سایت خاص چاپ میشد مشاهده مطلبی درباره عملکرد آقای پورمحمدی مرا بر آن
داشت که درد دلی بنویسم و پیش از آن بروشنی بگویم که بنده یک کارشناس بانک
هستم که با وجود برخی زمینه ها امتیازی از کسی نگرفتم،نسبتی با پورمحمدی
ندارم که هیچ اصلا همشهری و هم استانی و همتبار ایشان نیستم بعلاوه بواسطه
یک ضرورت رابطه همکاری ای ایجاد شده بود که اخلاق و انسانیت و صبر و متانت و
انصاف ایشان بشدت بنده را تحت تاثیر قرار داد اسمش را مکافات قلم گذاشتم
افسوس كه چقدر زيادند اسباب ناراحتي و تاسف
ما.
بين همه اقشار جامعه، نويسندگان شرافت در خور تحسيني داشته و دارند. كمتر
خبري از اين قشر شنيدهايم كه سبب افسوس و تاثر سايرين شود. شايد علتش اين
است كه نوشتن اصول و قاعده دارد. تحقيق و پژوهش لازمه نوشتن است و مطالبي
كه نوشته ميشود بايد برپايه اصل و نسبي باشد. جاي تاسف است كه معدود
افرادي بدون رعايت اصول اخلاقي و حرفهاي، در اين قشر ظهور كردهاند و
مطالبي را مننشر ميكنند كه اعتماد عموم را به اين قشر ارزشمند سست ميكند.
چند وقتي است شاهد آن هستيم كه مطالبي براي تخريب چهره افرادي در سايتها و
متاسفانه برخي روزنامهها منتشر ميشود كه يادآور روزهاي تلخ و اقدامات
مشابهاي است كه چند سال پيش ابداع شد. تخريب افراد به منظور پيشرفت و
پيروزي بر رقيب، سياست ناپسندي است كه قبلا آزمايش شد و متاسفانه موفق هم
بود. اما نتايج و تبعات آن سبب شد كه اين روش منفور اذهان شود. امروز ديگر
ترفند تخريب رقيب قويتر نه زيباست و نه موفق خواهد بود. نگرش افراد تغيير
يافته است و اشخاصي كه سعي در تخريب چهره ديگران دارند از نظر سايرين
نكوهيده و سست عنصر و قابل ترحم هستند. اما انتشار مطالب اينچنيني از
سايتها و روزنامههاي معتبر كشور جاي تاسف دارد. تخريب به ناحق چهره افراد
فقط تخريب فرد نيست بلكه تخريب جامعه است. تخريب حس فداكاري و خدمت و
نوعدوستي است.
تا بحال چندين بار در خصوص آقاي دكتر پورمحمدي مطالب ناخوشايند و مخربي
بيان شده است. بايد به بردباري و منش اين فرد احترام گذاشت كه هيچگاه
پاسخي به بدخواهان و مغرضانش نداده است و سعي در جبران نامراديهاي آنان
نداشته است. جاداشت سايتها و روزنامههايي كه اين مطالب را منتشر ميكنند
براساس رسالت حرفهايي خود كمي در خصوص صحت و سقم آن و اهداف مغرضانه و
منفعتهاي شخصي كه پشت پرده اينگونه مطالب است تحقيق ميكردند. كار سخت و
پيچيدهايي نيست اگر بخواهيم حقانيت مطلبي را به اثبات برسانيم. آقاي
پورمحمدي سالهاست كه به اين مملكت و نظام خدمت ميكند و افراد زيادي با
ايشان ارتباط كاري داشتهاند، كافي است از پرسنل و افرادي كه مستقيم با
ايشان كار كردهاند و حتي مافوقهاي ايشان پرسش شود كه او چگونه انساني
است. كافي است آثار خدماتي كه برجاي گذاشته است را بررسي كنيم. كافي است
مدت زمانيكه در تصديهاي مختلف صرف كار و خدمت كرده است را با زمانيكه براي
خانواده و زندگي شخصيش صرف كرده مقايسه كنيم. كافي است ثروت و دارايي و
عايديش را طي اين همه سال با ثروت و دارايي بسياري از افراد در تصديهاي
بسيار پايينتر مقايسه كنيم. در مراسم ختم پدر بزرگوارشان بسيار شگفت زده
شدم وقتي ديدم تمام پرسنلي كه سالهاي دور با ايشان همكاري ميكردند و شايد
از آخرين ديدار آنان با مديرشان ده سال ميگذشت حضور داشتند. اكثر
صاحبنظران بانكي دوران تصديگري ايشان را در معاونت بانك و بيمه وزارت امور
اقتصادي و دارايي و پس از آن قائم مقامي بانك مركزي، دوره پرتحرك و روبه
جلوي نظام پولي كشور ميدانند. اي كاش تحصيلكردگان و صاحبان قلم ما قبل از
نقل هر مطلبي كمي با خود فكر ميكردند. اگر حرفهايي كه در مورد اين شخص
نقل ميشود صحيح است پس چگونه اين فرد توانسته است در سه دولت مختلف محبوب و
مورد اعتماد باشد و همواره از عملكردش راضي باشند.
پيشتر نيز جوسازي براي تخريب چهره ايشان انجام شد اما با روشن شدن حقيقت و
تبرئه شدن وي بار سنگين تهمت و افترا ماند و پاسخگويي افراد مغرض در
دادگاه عدل الهي. براي بزرگ شدن بايد تلاش كرد و از رفتار بزرگان الگو
گرفت. تخريب افراد بزرگ براي حقيران بزرگي نميآورد بلكه ضعف و ناتواني
آنان را اثبات ميكند. بياييم به زحمات خادمان و بزرگان كشورمان به ديده
احترام نظر كنيم. بياييم همديگر را دوست داشته باشيم و به جاي تخريب به
يكديگر ياري رسانيم. مشكلات جامعه ما نتيجه دوست نداشتن يكديگر است.
ناروايي، نادرستي، كمفروشي، بيانصافي، بيمحبتي و ... مثل موريانه
پايههاي جامعه را ميخورد و سست ميكند. بخاطر آسايش فرزندانمان هم كه شده
بياييم نگرش و روش زندگيمان را تغيير دهيم.