پایگاه خبری تحلیلی صبح تهران | sobheterhan.com

جمعه ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 April 26
كدخبر: ۱۶۶۱۱۲
تاريخ انتشار: ۰۸ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۳:۵۸
print نسخه چاپي
send ارسال به دوستان
باغ ادبیات ایران؛ توشه‌ای و خوشه‌ای- 11
باستانی پاریزی استاد فقید تاریخ اگرچه در ادبیات داعیه نداشت اما با نثر شیرین و مردم‌پسند خود به ادبیات هم خدمت کرد و در خاطرات سفر به پاکستان به برخی واژه‌های پارسی در این سرزمین اشاره کرده است.

  نوشته‌ای در کانالی تلگرامی به نقل از دکتر باستانی پاریزی دربارۀ واژه‌های فارسی در زبان اردو که در پاکستان به کار می‌رود، جلب توجه کرد اما چون راستی‌آزماییِ آنچه درفضای‌ مجازی و شبکه‌های اجتماعی می‌خوانیم لازم است و اصل کتابی که به عنوان منبع معرفی شده بود هم در دست‌رس نبود، از آقای رضا شاه‌ملکی تاریخ‌پژوه -و به طور خاص «باستانی پاریزی‌پژوه»- صحت انتساب را جویا شدیم و به طرفه‌العینی تصویر صفحه 244 کتاب را فرستادند و مشخص شد درست است و در کتاب خواندنی «‌از پاریز تا پاریس» آمده است.

   هر چند در «‌باغ ادبیات ایران؛ خوشه‌ای و توشه‌ای» بنا‌بر این است که مخاطب را در لذت متن و فرم فارغ از محتوا و بهره از متون کلاسیک اعم از شعر و نثر شریک کنیم و وجه ادبی داستان می‌چربد، اما وقتی صحبت از کلمه باشد به هر جا می‌توان سرک کشید.

     دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی استاد فقید تاریخ اگرچه در ادبیات داعیه نداشت اما با نثر بسیار شیرین و مردم‌فهم و مردم‌پسند و مردم‌گرای خود به ادبیات هم خدمت کرد:

 «در پاكستان نام‌های خيابان‌ها و محلات اغلب فارسی و صورت اصيلِ كلمات قديم است. خيابان‌های بزرگ دوطرفه را شاهراه می‌نامند، همان‌كه ما امروز «اتوبان» می‌گوييم! 

   بنده برای نمونه و محض تفريح دوستان، چند جمله و عبارت فارسی را كه در آن‌جاها به‌كار می‌برند و واقعا برای ما تازگی دارد در اين‌جا ذكر می‌كنم كه ببينيد زبان فارسی در زبان اردو چه موقعیتی دارد.

 - نخستين چيزی كه در سر بعضی كوچه‌ها می‌بينيد، تابلوهای رانندگی است. در ايران ادارۀ راهنمایی و رانندگی، بر سر كوچه‌ای كه نبايد از آن اتومبيل بگذرد می‌نويسد: «‌عبور ممنوع» و اين هر دو كلمه عربی‌ است، اما در پاكستان گمان می‌كنيد تابلو چه باشد؟ «راه‌بند»‌

 تاكسی‌یی كه مرا به "قونسُلگری" ايران دركراچی می‌برد، كمی از قونسلگری گذشت، خواست به‌عقب برگردد، يكی از پشت سر به او فرمان می‌داد، در چنين مواقعی ما می‌گوييم:  عقب، عقب، عقب، خوب! اما آن پاكستانی می‌گفت: واپس، واپس، بس! و اين حرف‌ها در خيابانی زده شد كه به «شاهراه ايران» موسوم است.

  اين مغازه‌هايی را كه ما قنادی می‌گوييم (و معلوم نيست چگونه كلمۀ قند صيغۀ مبالغه و صفت شغلی قناد برايش پيدا شده و بعد، محل آن را قنادی گفته‌اند!)  آری همين دكان‌ها را در آن‌جا «شيرين‌كده» می‌نامند یا آن‌چه ما هنگام مسافرت «اسباب و اثاثيه» می‌خوانيم، در آن‌جا «سامان» می‌گويند.

 سلام البته در هر دو كشور سلام است، اما وقتی كسی به ما لطف می‌كند و چيزی می‌دهد يا محبتی ابراز می‌دارد، ما اگر خودمانی باشيم می‌گوييم: ممنونم، متشكرم، اگر فرنگی‌مآب باشيم می‌گوييم «مرسی» اما در آن‌جا كوچک و بزرگ، همه در چنين موردی می‌گويند:« مهربانی!»

  آن‌چه ما شلوار گوييم در آن‌جا «پاجامه» خوانده می‌شود و قطار سريع‌السير را در آنجا «تيز خُرام» می‌خوانند! 

  جالب‌ترين اصطلاح را در آن‌جا من برای "مادر‌زن" ديدم، آن‌ها اين موجودی را كه ما مرادف با ديو و غول آورده‌ايم‌! «خوش‌دامن» گفته‌اند. واقعا چقدر دلپذير و زيباست.»

send بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
Bookmark and Share
* نام:
ايميل:
* نظر: